۱۳۸۷ دی ۱۶, دوشنبه

مسیحی شیعه !



نویسنده مسیحی کتاب «حسین در اندیشه مسیحی» در مصاحبه با روزنامه الدار کویت گفت: اگر امام حسین(ع) از ما بود، در تمام زمین برای او منبر و پرچم بر می‌افراشتیم و مردم را با نام حسین(ع) به مسیحیت فرا می‌خواندیم.
«آنتوان بارا» در مورد عشق به امام حسین(ع) گفت: آیا انسانی یافت می‌شود که چنین شخصیت نمونه‌ای که تاکنون در هیچ دینی شبیه او متولد نشده‌است را دوست نداشته باشد؟ او سومین مشعل‌دار اسلام بعد از جدش پیامبر مصطفى(ص) و پدرش امیر المؤمنین(ع) است و در حفظ و پاسبانی از عقیده‌اش، خود را فدا کرد.وی سخنان پیامبر درباره امام حسین(ع) را بهترین توصیف در شناخت مقام و منزلت ایشان ذکر کرد و به اهداف قیام عاشورا، مظلومیت اباعبدالله(ع) و خاندان پیامبر در صحرای کربلا پرداخت و گفت: فریاد حسین(ع) در روز عاشورا که «هل من ناصر ینصرنی» مرا بخود می‌لرزاند.
این نویسنده مسیحی که به مسیحی متشیع شهرت دارد و به این لقب افتخار می‌کند، افزود: اگر از خودگذشتگی امام حسین(ع) نبود، از عقاید اسلامی چیزی باقی نمانده بود.وی مسلمانان را به کوتاهی و قدرنشناسی در حق امام‌حسین(ع) متهم کرده و شهادت ایشان را امانتی بر گردن همه مسلمانان می‌داند که باید اسرار و اهداف بزرگ آن را به گوش جهانیان برسانند.
آنتوان در مورد واقعه کربلا و امام‌حسین و تألیف کتاب ارزشمند «حسین در اندیشه مسیحی» که سه سال بطول انجامید، گفت: چگونه است که در جهان اسلام، مسیحیت و غرب تا کنون به واقعیت و اهداف و جنبه‌های روحانی این قیام توجه نکرده‌اند.وی افزود: بعد از 40 سال فعالیت در عرصه مطبوعات افتخار می‌کنم که على‌رغم تمام سختی‌ها توانستم کتاب «حسین در اندیشه مسیحی» را به عنوان اولین کتاب خود به رشته تحریر در آوردم.«آنتوان بارا» نویسنده مسیحی، ازحدود چهل سال پیش تاکنون در مطبوعات کویت مشغول به فعالیت می‌باشد و در اتحادیه‌های مختلف از جمله؛ باشگاه بین المللی کتاب علمی خیال نیویورک، شورای عالی تصمیم‌گیری با رتبه گراند ماستر، عضو اتحادیه نویسندگان عرب در دمشق، عضو سازمان جهانی روزنامه‌نگاران در پراگ، عضو سازمان روزنامه‌نگاران عرب، اتحادیه خبرنگاران سوری و جمعیت روزنامه نگاران کویت عضویت دارد.

عصر عاشورا


بادها عطر خوش سيبِ تنش را بردند
زخمها لاله باغ بدنش را بردند
نيزه ها بر عطشش قهقهه سر مي دادند
خنده ها خطبه گرم دهنش را بردند
اين عطش يوسف معصوم كدامين مصر است
كه روى نيزه بوى پيرهنش را بردند
تا كه معلوم نگردد ز كجا مي آيد
اهل صحراى تجرّد كفنش را بردند
دشنه ها دور و بر پيكر او حلقه زدند
حلقه ها نقش عقيق يمنش را بردند
چهره ها يا همه زردند وَ يا نيلى رنگ
شعله ها سبزى رنگ چمنش را بردند
بت پرستان ز هراس تبر ابراهيم
جمع گشته تبر بت شكنش را بردند
بادها سينه زنان زودتر از خواهر او
تا مدينه خبر سوختنش را بردند

يوسف، آهسته بگوئيد نميرد يعقوب
گرگها زوزه كشان پيرهنش را بردند
 
Free counter and web stats