۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه


نه صدایم
که روزگاری تو را می ربود
نه ترانه هایم
که هر روز تور ا می سرود
نه تازه ترین اشکهایم
نه کهنه ترینشان
نه ان صدا
نه این ترانه ها
دیگر نمی تواند
برباید تورا
وبسراید مرا درتو
ومن چقدر ناتوان شده ام

(جعفری - ابان 90 )

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

ساعتی که چند روز خوابید

سالها تو ایستادی و
به من خیره شدی
که بدانی چند دور دیگر
به پایان دلتنگی تو مانده
و من آنقدر چرخیدم
که تو را به امروزت برسانم
اگر اکنون می بینی که من ایستادم
غمگین نشو از من
خسته ام
بگذار تا دلتنگی بعدی تو
نفسی تازه کنم

(جعفری _ اول ابان 90)
آب خوشحال
هوا هم خوشحال
درختان این خیابان
هم خوشحال
در این برگ ریزان پاییز
خوش به حال من
خوش به حال تو
که دست ها مان رسید
به سقف این آسمان

(جعفری - مهر ماه 90)

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

جسم وجانت پیش من
روح و روانت پیش من
نیست عضوی ازتنت  پیش تو
تو در یک صورت زنده ای
که جا مانده باشم پیش تو

(جعفری _مهرماه 90 )

۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه



چیزی در من سنگینی میکند
و می خواهم به زمینش بگذارم
میدانم همه خواهند گفت
که مردانگی ات کو مرد؟
نه هیچ چیز از من کم نخواهد شد
چه درخلوت خود
 چه در حضور شماها
این بار سنگین که مرا ازرده
به شکل اشک ببارم و
بگذارمش بر زمین
شاید سبک شود
 این شانه های مردانه ام

(جعفری - مهرماه 90 )

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه


تو هنوز مرا نبخشیده ای
که اینگونه میرقصی با من
ومرا درزم هریر طوفانی ام
مهمان هرم نفس هایت کردی
خوش به حال من آنگاه که بخشیده شوم
آنروزاز دولت چشمانت
وپیرامون نفس هایت
من تا ابد خواهم رقصید

(جعفری - مهر ماه 90 )
سر یک ساعت معلوم
که مهتاب پیاده میرود و
هزاران ستاره علاف او
تو بیا وبه لکنت دستم فکرنکن
که چه می گویند باتو
من هرچه در این سینه پنهان گشته
پرت میکنم سمتش
و او اگر بی خیال مثل یک شیشه نبود
و اگر مثل یک ایینه رو راست
امانتداری کرده 
و دلتنگی های مرا عینا
به تو پس خواهد داد

(جعفری - مهر ماه 90 )
 
Free counter and web stats