۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

تبریز لرزید









زمین غرید
قلب کودکم لرزید
ستون خاطراتم لرزید
فرو ریخت سقف خاطراتم
من ماندم و آوارهای کور
آوارهای کر
و کودک بی تاب و هراسانم
کودکم فریاد می زد از بی تابی
و من از بی تابی او فریاد
گم شد این آواره ترین فریادها
در خنده بازار عرب تر از عرب ها
در میان این آدمک ها
که مرا و کودکم را نفهمید 
سگی مرا بو کشید
آسمان پیدا شد
و هلال قرمز ماه
من خدایا  خدایا
چگونه خاکش کنم کودکم را
او از این خاک 
از این آوار می ترسد....

(جعفری - زلزله آذربایجان - مرداد 91)
 
Free counter and web stats