صدايي كه مرا مي خواند ازجنس رفتن است تو بمان و مرا با تمام وجودت زندگي كن
(جعفري - مهر 89)
به كجاي اين آسمان پنهان كردي ابرهاي خسيست را كه اينجا دراين بركه بي آب نيلوفري از تشنگي مرد من به لهجه نيلوفري خواهم گريست تا او را از باران چشم خود احيا كنم
(جعفري - مهر 89 - تقديم به دوست خوبم اسد وجودي در غم عزيز از دست رفته اش)