۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

دیدی ازغربی ترین غربت من
بغض شبانه ام
چگونه طلوع کرد و
به نوازش شرقی ترین بانو
به غروب نشست و
آن سان شکست؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

شکستن و شکستن و باز شکستن

ای کاش آسمان بال پرواز تو بود و غرب و شرق معنای خود را در آن از دست می داد

غمم را زچشمم نمی خوانی

 
Free counter and web stats