۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه


ستاره

 

امشب سقف آسمان کوتاه بود
یا که دستان من بلند
که چیدم ستاره ام را
وصبح هنگام دوباره
به آسمان دوختم آن درخشان ستاره را...

( دوم اردیبهشت 92 )

میدانی برای سخن گفتن باتو
ازکدام جاده ها
ازکدام تپه ها
از کدام دره ها عبورکردم؟
ای کوه بزرگ شهر من
نیامده ام که فریاد مرا
ناله های مرا
بر اهالی این شهر
تکرار کنی
چرا پس میزنی نجوای مرا
درد من سنگین شده
یاسنگین شده گوشهای تو
چون نمی خواهی رازداری کنی
تپه ای باش بگذار عبورکند از تو فریاد من
تا بی خیالی طی کنی

(جعفری شهریور 92)

این ابر آبستن راه گم کرده
دور خود میچرخد به سرعت باد
جیغ میکشد از گلوی رعد
و چه غمگنانه می بینم من
سقط باران را در دهان کویر وحشی

(جعفری مرداد-92)

کار من نیست که خود را آسوده کنم
گرچه سخت سختم
در جنگ تن به تن با یاقوتی چون تو
باید سوده شوم
از آوار  سوده گی من دور نشو
من غبارم محتاج دستان توام

 

(بهمن 91)

باد دست اب را گرفت و پابه پا برد
تا شیوه پرواز کردن آموخت
وبه او آموخت چگونه
بی حضور آتش میشود گر گرفت
و بی منت خاک گل گرفتن آموخت

 

(بهمن 91)

تکه ای از باد که مست بود و
بد مستی میکرد
بلعیدمش بردمش خانه
رهایش کردم تا ببرد با خود
خاطرات بیاتم را
تا دهانم باز شد
 انقدر مست بود
که آهی شد و
کنار خاطراتم خوابید...
 

(بهمن 91)

چه عشق ها زیر پای غرور

و چه غرورها زیر پای عشق

من این دورا هرگز کنارهم ندیده ام...

 

(جعفری- دیماه 91)

به شکل نوازش

عبورکن از کنارمن

و نگذار کودک درون من

مثل خود من کهنسال شود

 

(تاریخش یادم نیست)

بیا دلتنگی هایم را با تو تقسیم کنم
گریه های پنهانش مال من
خنده های کلافه گی ام مال تو
نگاه یخ زده در عقربه های ساعت مال من
بی خیالی عقربه های کوچک مال تو
ببخش مراعزیز دل
 که کم شد سهم تو
از دلتنگی های من ...

(جعفری مرداد-92)
 
Free counter and web stats