فرو بریز چهل سالگی ام را
به سرانگشتان یک لبخند
خراب کن هرچه ساخته ام
در این شهر غریب
ازنو بساز مرا به خشت خویش
سازه ای که دستان تو بسازد
نه به لبخند نه به فریاد
آوار نخواهد شد
(جعفری دیماه - 89)
به سرانگشتان یک لبخند
خراب کن هرچه ساخته ام
در این شهر غریب
ازنو بساز مرا به خشت خویش
سازه ای که دستان تو بسازد
نه به لبخند نه به فریاد
آوار نخواهد شد
(جعفری دیماه - 89)